لایه های پنهان ترک مخاصمه در غزه لزوم دیپلماسی فعال ایران
نیو وبلاگ: پس از دو سال جنگ خونین و ویران کننده در باریکه غزه، جنبش فلسطینی مقاومت اسلامی (حماس) در نهایت در تاریخ سوم اکتبر 2025 برابر با 11 مهر 1404 در جواب طرح ترک مخاصمه ترامپ، با توقف کامل جنگ، تبادل اسرا و اداره مستقل غزه موافقت نمود و اجرای این توافق با تبادل اسرا بین حماس و رژیم اسرائیل از روز دوشنبه 21 مهر شروع شد.
هر چند اجرایی شدن این ترک مخاصمه و طرح صلح عرضه شده برای غزه، به علت توقف خونریزی، ویرانی و کاهش رنج مردم غزه سبب شادی و خوشبینی خیلی در میان مردم فلسطین و افکار عمومی جهانی شده، اما از این نکته نمی توان غفلت کرد که ترک مخاصمه در غزه، بالاتر از آنکه یک پیروزی کامل برای مقاومت یا حرکت بسمت صلح پایدار باشد، یک نیاز حیاتی و بشردوستانه برای مردم بی دفاع غزه است که باید بدون قید و شرط تداوم یابد.
با این وجود، ورای این نیاز، طرح های سیاسی پنهانی درحال اجراست که ریسک احیای دستور کار دولت ترامپ برای «مدیریت خاورمیانه» را در پی دارد. این طرح، اثرات راهبردی و طولانی مدت بر آرایش سیاسی منطقه خواهد داشت و بطور دقیق تر در زیر لایه های آن، نشانه های بازگشت به پروژه های نیمه تمام دولت دونالد ترامپ، بخصوص «معامله قرن» و «پیمان ابراهیم» دیده می شود.
رویکرد گذشته و حال دولت دونالد ترامپ که ارایه کننده این طرح صلح است نشان میدهد که وی با ایجاد یک کشور مستقل فلسطین و بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان که می تواند موقعیت رژیم اسرائیل را تضعیف کند، موافق نیست؛ کما این که در بندهای طرح صلح ترامپ هم این قضیه صرفاً بعنوان «یک امید برای آینده ای نامعلوم» آمده است: «اگر شرایط اجرای ترک مخاصمه خوب پیش برود، ممکنست عاقبت شرایط برای رسیدن به راهکاری جهت تشکیل دولت فلسطینی و تعیین سرنوشت مردم توسط خود آنها ایجاد شود»! بر این اساس، به نظر می آید هدف اصلی طرح صلح حاضر هم که شامل مواردی همچون مدیریت مرزها، بازسازی و کنترل امنیتی غزه است، نه تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی، بلکه تثبیت حاکمیت اسرائیل بر منطقه، تامین امنیت آن و تضعیف ساختاری مقاومت است. بعبارت دیگر، این طرح، یک نسخه تعدیل شده از «معامله قرن» است که تلاش می کند آرمان مردم فلسطین را به یک «مسئله صرفا انسانی-اقتصادی» تقلیل دهد.
ازسوی دیگر، ترامپ تاکید نموده که یکی از اهداف طرح وی، فراهم کردن سازوکارهایی برای تضمین همزیستی و امنیت جمعی در منطقه است. در این جهت به نظر می آید وی در صدد ایجاد شرایطی است که در آن گروههای فلسطینی و اسرائیل با یکدیگر به توافق برسند و با پاک شدن صورت مسأله منازعات فلسطین و اسرائیل، دیگر بهانه ای برای رویارویی جهان عرب با این رژیم باقی نماند و زنجیره نرمال سازی روابط (به ویژه از طرف عربستان سعودی) و عملیاتی شدن پیمان ابراهیم با مدیریت و هدایت آمریکا تکمیل شود. بنابراین طرح صلح ترامپ، به مفهوم ورود به فازی جدید از مهندسی منطقه ای است که در صورت انفعال یا واکنش صرفا ایدئولوژیک ایران، می تواند منجر به تغییر دائمی موازنه به نفع ائتلاف آمریکایی-اسرائیلی-عربی شود و ایران را در منطقه ای که باید مرکز نفوذ آن باشد، در موقعیت انزوا قرار دهد. بر این اساس، منافع ملی ایران حکم می کند که نگاهی سنجیده و منطقی در برابر این طرح داشته باشد.
بعبارت دیگر، برای جمهوری اسلامی ایران که همیشه اعلام نموده که به رأی و نظر مردم فلسطین در مورد سرنوشت خودشان احترام می گذارد، حال زمان آن فرا رسیده تا این شعار را به راهبرد تبدیل نموده و با گذار به دیپلماسی واقع بینانه، راهکارهای برون رفت از انفعال و حفظ جایگاه ایران در معادلات منطقه ای را در پیش بگیرد. این راهکار ها می تواند بر پایه های زیر استوار باشد:
1. مشارکت فعال در نشست های صلح بین المللی
مدیریت مسایل منطقه ای و برخورداری از نقش مناسب در تعیین جهت نظم منطقه ای آینده، نه با تقابل و عدم حضور در نشستهای صلح، بلکه با مشارکت فعال در میزهای مذاکره ممکن است. ایران باید به جای موضع گیری منفی صرف ضد طرح های عرضه شده توسط آمریکا و سایر کشورها، حضوری کنشمند در نشستهای منطقه ای داشته باشد و بکوشد با عرضه طرح های جایگزین و عملیاتی و یا جرح و تعدیل طرحهای دیگران حداکثر منافع ملی را برای کشور تامین کند. این طرح ها باید شامل راهکارهای سیاسی عادلانه برای فلسطین (حفظ اصول) و همین طور سازوکارهای همکاری اقتصادی (مانند کریدورهای ترانزیتی) باشد تا تهران به یک شریک ضروری برای ثبات و توسعه منطقه خود تبدیل گردد و از این طریق، اعتماد منطقه ای را بازیابی کرده و انزوای سیاسی را با نفوذ سازنده جایگزین سازد.
2. تقویت سرمایه اجتماعی و تثبیت اجماع ملی
در وضعیت کنونی منطقه و برای حفظ امنیت و تقویت جایگاه بین المللی کشور، جمهوری اسلامی ایران باید با درک این حقیقت که قدرت خارجی از قدرت داخلی نشأت می گیرد، راهبرد خویش را بر تقویت سرمایه اجتماعی و تثبیت اجماع ملی متمرکز سازد. این مهم بوسیله مراجعه مستقیم به آرای مردم در مسایل حساس و کلیدی، بهبود کیفیت حکمرانی، شفافیت حداکثری و مبارزه نهادینه با فساد (شایسته سالاری و رفع تعارض منافع) که مستقیماً به افزایش اعتماد عمومی و رضایت مردم منجر می شود، قابل دستیابی است. در این بین، صدا و سیما بعنوان رسانه ملی، وظیفه حیاتی دارد که با نگاهی مستقل، انعکاس دهنده صداها و دیدگاه های متنوع اقوام، گروه ها و اقشار مختلف جامعه باشد تا مردم احساس کنند دیده می شوند و خویش را بخشی از فرآیند تصمیم گیری بدانند؛ این رسانه باید با پرهیز از یک جانبه گرایی و تولید محتوای امیدآفرین و گفتگومحور، به افزایش سواد سیاسی و تقویت همبستگی ملی کمک نماید، چون که وفاق داخلی و سرمایه اجتماعی بالا، قوی ترین سپر در مقابل فشارهای خارجی و بهترین پشتوانه برای دیپلماسی عزتمندانه و فعال ایران در حوزه جهانی است.
3. تفکیک پرونده های منطقه ای
برای حفظ امنیت و تقویت جایگاه بین المللی کشور در موقعیت فعلی، ایران باید یک سیاست خارجی فعال، کنشمند و تعاملی را مبنی بر واقع گرایی عمل گرا و اولویت دهی به منافع ملی اتخاذ کند. این رویکرد مستلزم آن است که ایران با تفکیک پرونده های منطقه ای، از فلج شدن کل دستگاه سیاست خارجی و اقتصاد کشور به علت یک بحران منطقه ای، جلوگیری نماید. در این جهت دستگاه دیپلماسی ایران باید بتواند همزمان که بر اصول خود در پشتیبانی از آرمان فلسطین تاکید می کند، در سایر حوزه ها (مثل رفع تحریم ها و همکاریهای منطقه ای) پیشرفت کند. در حقیقت، بحران غزه نباید به «اهرم وتو» برای سایر اهداف سیاست خارجی و بخصوص منافع اقتصادی ملی تبدیل گردد.
4. استفاده از ابزارهای معتبر بین المللی
جمهوری اسلامی ایران باید برای حفظ و پیشرفت ارزشهای خود همچون دفاع از مردم فلسطین، تمرکز خویش را بر سازوکارهای حقوق بین الملل و سازمان هایی چون سازمان ملل، سازمان های حقوق بشری و دادگاه های بین المللی برای فشار بر رژیم اسرائیل به منظور، پاسخگویی در برابر جنایات جنگی، پایبندی به آتش بس، توقف شهرک سازی و نقض حقوق بشر قرار دهد، این یک رویکرد سیاسی و حقوقی کم هزینه است که ضمن تامین اهداف ایران، مشروعیت و مقبولیت بیشتری هم در حوزه بین المللی دارد.
5. اولویت دهی به منافع اقتصادی و توسعه داخلی
راهبرد اصلی دولت بر مبنای وعده های انتخاباتی، باید لنگر انداختن سیاست خارجی بر منافع اقتصادی و مرتفع ساختن تحریمها ضد کشور باشد. به این معنا که دستگاه دیپلماسی باید تمام تلاش خویش را برای کاهش ریسک های سیاست خارجی و رفع تحریم ها به کار گیرد تا ثبات اقتصادی کشور حفظ شود و مسیر جذب سرمایه و تجارت بین المللی مسدود نگرد. امنیت ملی پایدار، مستقیماً از یک اقتصاد مقاوم و فعال نشأت می گیرد، بنابراین ایران باید با همکاری و مشارکت سازنده با سایر کشورهای اسلامی در مبحث فلسطین و سایر مسایل منطقه، خویش را به یک شریک قابل اطمینان برای همسایگان تبدیل کند تا از این طریق، ضمن حفظ اصول خود، بتواند با کاهش تأثیر تحریمها و انزوا، قدرت چانه زنی خویش را در معادلات منطقه ای و جهانی تقویت نماید.
در نهایت باید گفت هر چند طرح صلح ترامپ برای غزه، حاوی خطرات و چالشهای مختلفی برای ایران و منطقه است، اما با این حال فرصتی را هم فراهم می آورد تا ایران سیاست خارجی خویش را بر مسیر عمل گرایی و واقع گرایی قرار دهد. در شرایطی که آمریکا و رژیم اسرائیل به دنبال ترسیم نقشه های خود برای منطقه غرب آسیا هستند، انفعال و تندروی، نتیجه ای جز انزوای راهبردی و افزایش لطمه پذیری نخواهد داشت. راه حل برون رفت، در اجماع سازی داخلی، دیپلماسی چندجانبه با همسایگان و اولویت دادن به توسعه ملی نهفته است؛ مسیری که اصول ایران را حفظ می نماید، اما هزینه رسیدن به اهداف را بشدت می کاهد.
* استاد دانشگاه
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب